سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره

مامانی و گل پسرش

قلقلی

مهربون مامان سلام از دیروز شما یاد گرفتین که چند تا غلت پشت سر هم میزنید و دیگه نمیشه به حال خودت گذاشتت مامان جون حسابی توصیه کرده که رو تخت تنها نزارمت منم گفتم چشم دیروز خونه مامان جون بودیم برای اولین بار با مترو بردمت بیرون که بابا نوید کلی دعوام کرد گفت پسرم اذیت میشه ولی به نظر من تجربه خوبی بود دیگه میتونی اسباب بازیاتو با دست بگیری و تلاش میکنی چیزایی که رو زمینه برداری راستی روز جمعه خیلی نق زدی منم تابتو وصل کردم گذاشتمت توش بعد از 10 دقیقه مست خواب شدی منم ازت فیلم گرفتم خنده هاتم کم کم داره تبدیل به قهقهه میشه راستی عکساتو که تو آتلیه گرفتم تو فیس بوکم گذاشتم همه عاشقش شدن هنوز از هفت...
22 مرداد 1391

مسابقه

این عکس و برای مسابقه کودک من گذاشتم ممنون میشم به گل پسرم رای بدید ...
22 مرداد 1391

واکسن

سلام نفسم امروز اومد و خدا رو شکر فکر مامانی از واکسن شما راحت شد امروز صبح رفتیم بهداشت اول رفتیم طبقه بالا تا قدو وزنتو بگیریم که خدا رو شکر روی نمودارت بودی: قدت :65.5 سانتی متر وزنت:7500 گرم دور سرت: 44 سانتی متر بعد هم به طبقه پایین رفتیم برای واکسنت اول قطره فلج که حسابی قیافتو تو هم برد بعد هم واکسن سه گانه که تا اومدی گریه کنی بغلت کردم ساکت شدی قربون پسر صبورم بشم بعد هم رفتیم خونه مامان جون تا اگه تب کردی من تنها نباشم ظهر یه کم نا آرومی کردی گریه هایی از ته دل که باباجونت رو هم به گریه انداختی ولی با قطره استامینوفن اروم گرفتی و خوابیدی الانم خدا رو شکر خوبی از خدا به خاطر تو فرشته نازم...
16 مرداد 1391

عکسای 4 ماهگی

اینم عکسای گل پسرم که روز شنبه 14 مرداد درست در 4 ماهگی پسرم تو آتلیه سها گرفته شدن: اول پسرم مشغول زدن گیتار شد بعدم با سه تا فسقلی مشغول بازی شد بعد که خسته شد به بند رخت آویزونش کردیم بعدم گفتیم وزنش کنیم ببینیم چند کیلو شده این عکسو برای پاسپورتت گرفتیم اینم پسر خوش خنده من که با وجودی که خسته شده بود بازم میخندید ...
16 مرداد 1391

دکتر

سلام نفسم عشق مامانی 2 روز بود که هر چی میخورد بالا می آورد گفتم شاید سردیش کرده عرق نعنا و نبات بهت دادم ولی بهتر نشدی دیگه بردیمت دکتر که گفت احتمالا زیاد خوردی یا با حرص خوردی ولی به نظر من که تو کم خوراکی و شیر خیلی کم میخوری ولی دکتر نظر دیگه ای داشت ولی به هر حال بعد از بردنت دکتر خدا رو شکر حالت خوب شد فکر کنم فقط میخواستی ویزیت دکتر و بدیم(فدای یه تار موت) امروز هم عزیز جونت بر میگرده مشهد شب هم همگی خونه مامان جون افطاری دعوتیم البته من و تو که روزه نیستیم                         &n...
15 مرداد 1391

وروجک

سلام به: عشق من هستی من زندگی من عمر من وجود من همه کس من پسر من نفس من مامانی عاشقته و هر روز که میگذره عاشق ترم میشه 5 شنبه عزیزجونت از مشهد اومده 2 روز خونه ما بود و دیشب رفته خونه عمو سعید سوغاتی هم به اسباب بازی و یه بلوز برای گل پسرم اورده شما هم که حسابی خودتو براش لوس کردی و تا باهات حرف زد از اون خنده های صدا دار جدیدت تحویلش دادی ولی از صبح ساعت 9.5 که بیدار شدی تا 12 شب یه ربع بیشتر نخوابیدی برای همین شب موقع خواب خیلی بد قلقی کردی تا خوابت برد الان هم بعد از یه گریه حسابی خوابیدی ولی در کل بچه خوبی هستی مخصوصا الان که حسابی صدات و بلند میکنی و صداهای جدید در میاری خنده هاتم که دیگه داره به قه...
15 مرداد 1391

4 ماهگی

سلام به عشق خودم پسر گلم مامانی تو امروز 4 ماهگی رو پشت سر گذاشتی و وارد پنجمین ماه زندگیت شدی بهت تبریک میگم نفسم امروز صبح با پسر گلم رفتیم آتلیه سها برای عکاسی دلم میخواد لحظه لحظه زندگیتو برات موندگار کنم واز اونجاییکه یکی یه دونه مامان خیلی آقاست امروزم نهایت همکاری رو با مامانی و اقای عکاس کرد تا عکسای خوشکلشو بگیرن واقعا زیبا شدن خاله آزاده هم همراهمون بود و هر کی هم که اونجا بود گفت که شما خیلی آقا هستید سفارش عکساتو دادم قراره فردا با هامون تماس بگیرن که بریم بگیریم هر وقت اماده شد عکساتو میزارم بعد هم رفتیم خونه خاله آزاده که شما تا شب حسابی برای خاله آزاده و عمو بهنام شیطنت کردی و اونا هم کلی باهات بازی...
15 مرداد 1391

پسر من

گل پسر قند عسل سلام شما امروز112 روزه شدی و فقط 12 روزه دیگه مونده تا 4 ماهگی شما از هفته گذشته دیگه میتونی کامل غلت بزنی و بعد از غلط زدن هم چون دیگه خودت نمیتونی برگردی غر میزنی کاملا هم در خوردن دستات چه یه دو نه انگشت چه 4 تایی و چه مشتت تبحر پیدا کردی دیگه توی خواب هم غلط میزنی و این باعث میشه راحتتر بخوابی و مدت زمان بیشتر قربونت برم که حسابی هم خوش خندهای و دیگه کمکم با صدای بلند میخندی و در ضمن دعوامونم میکنی!!!!!!!! الهی من .... که به شما شیر نمیدم بخوری سیر نشدی مامانی توی خواب هم باز دستتو میخوری اینم اولین غلتت توی خواب اینم خوشتیپ تر...
2 مرداد 1391

گل پسر قند عسل

سلام عشق مامانی یک هفته غیبت چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟توضیح میدم براتون............................... چهارشنبه پیش که شازده ١٠٠ روزه شدن با جناب آقای بختیاری صاحب خانه محترم و متعلغین که شامل :همسرشون پسرشون عروسشون دختر و داماد و نوه شون میشدن به همراه من و بابایی و البته گل سرسبد جمع یعنی شما رفتیم شیان به چه مناسبت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شیرینی به دنیا اومدن شما با ١٠٠ روز تاخیر البته بابایی چند بار به دلایل مختلف شیرینی داده بودن ولی آقای صاحبخانه محترم شام میخواستن و مگه میشه به صاب خونه نه گفت.................... اون شب خیلی خوش گذشت و ما تونستیم از زیر بار این وظیفه سر بلند بیرون بیایم اینم چند تا عکس از اون شب: ...
2 مرداد 1391

سه ونیم ماهگی

امروز پسر گلم 3 ماه ونیمه شد از دیروز هم کامل غلت میزنی و برای خودت بازی میکنی تو خواب هم که غلت میزنی دستت زیرت گیر میکنه و راحت میخوابی دیروز هم خاله ملیحه اینا اینجا بودن که رومینا کلی با شما بازی کرد شب  با هم رفتیم سمرقند که شما بیشتر راهو تو کالسکه خواب بودی حسابی شیطون و بلا شدی میخندی و دل مامان و بابا رو آب میکنی قربون اون خنده هات بره مامانی ...
30 تير 1391